شعر در مورد پاییز

شعر های کوتاه در مورد فصل پاییز

برایت

دلتنگی عصر پاییز را می فرستم

مثل کلاغ های دم غروب

هیچ جا نیستم

فقط گاهی

یکی از پرهایم می افتد.

شعر درباره پاییز و انار

عاشق پاییز بودم

اکنون برای زمستان جان می دهم

آخر عزیز دلم

تو خودت را

در لباس های زمستانی ات دیده ای؟!

شعر در مورد پاییز از شاملو

مرا برای روز مبادا کنار بگذار!

مثل مسافرخانه ای متروکه ام

در جاده ای سوت و کور

یک روز

خسته از راه می رسی و

جز آغوش من

برایت پناهی نیست.

شعر درباره زمستان اخوان ثالث

چه‌قدر می‌توانستیم بیدار باشیم

یک شب پاییزی، که بادهای پاییزی

همه‌ی برگ‌های درختان را بر زمین ریختند

به زیر برگ‌ها رفتیم

و برای همیشه خوابیدیم.

شعر در مورد باران پاییزی

می خواستم

بهار به خانه ات بیاورم

و دیگر قانع نباشی

به گل های چسبیده به فرش

می خواستم

بهار به پیرهنت بیاورم

و از آنجا سفر کنم

به سرزمین های کشف نشده

 اما هر دری باز کردم

پاییز در بادهایش از راه رسید

روی هر پنجره ای دست گذاشتم

زمستان

آخرین تصویر در حافظه اش بود

شعر در مورد بارون پاییز

آرام می آیم

و از گوشه ی لب هایت

برگ های پاییز را جارو می کنم

من گذر فصل ها را

از خطوط صورت تو می فهمم.

شعر در مورد پاییز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.