شعر در مورد گردو
شعر در مورد گردو ,شعر درباره گردو,شعر شهریار در مورد درخت گردو و چنار,شعری در مورد گردو,شعر در مورد درخت گردو,شعر نو در مورد گردو,شعر درباره ی گردو,شعر نو درباره گردو,شعر شهریار درباره درخت گردو و چنار,شعر شهریار در مورد درخت گردو,شعر گردو,شعر گردوی دانش,شعر گردو و چنار شهریار,شعر کودکانه گردو,شعر درباره ی گردو,شعر نو درباره گردو
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گردو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شهپر پرواز گردون سیر سامان می دهیم
زیر گردون گردو روزی چون مسیحا مانده ایم
گر چه صائب در نخستین منزلیم از راه عشق
بر نمی آید نفس از ما ز بس وا مانده ایم
شعر در مورد گردو
گردو ز خست شعله نوک سنان تست
ور کوثر است جرعه جام شراب تو
گیتی ز خشم تو به رضای تو درگریخت
آری پناه رحمت تست از عذاب تو
شعر درباره گردو
گرچه گرد است بدیدن گردو
نه هر آن گرد که دیدی، گردو است
گوی چوگان فلک شد سرما
زانکه چوگان فلک، اینش گو است
شعر شهریار در مورد درخت گردو و چنار
گردو پیشش بود انبار کتب
بر لب او شرح اسرار کتب
پیر تبریزی ز ارشاد کمال
جست راه مکتب ملا جلال
شعری در مورد گردو
زانکه فکرش گر چه از گردو نگذشت
از حد دین نبی بیرون گذشت
ای برادر این نصیحت گوش کن
پند آن آقای ملت گوش کن
شعر در مورد درخت گردو
گردو بنی به سرو همی گفت با غرور
«کز من برند پیر و جوان گردکان هزار
بسیار کس به ذائقه بخشند لذتی
از گردگان که هست مرا طرفه خشکبار
لیکن تو را که شُهره ی شهری به بی بری
از بهر خلق فایده ای نیست در کنار»
شعر نو در مورد گردو
سروَش جواب داد که « هر چند بی برم
آزاده وار زیسته ام خوش به روزگار
ضرب المثل به خصلت آزادگی منم
شد ز اعتدال ، ذکر جمیلم به هر دیار
رونق فزای باغم و زینتگر چمن
سرسبز در خزانم و سرزنده در بهار
شعر درباره ی گردو
نامم شده است زیور اوراق در جهان
در شعر شاعرانِ سخن سنج ، یادگار
من می زیَم عزیز که آزادم از قیود
تو می خوری لگد که دهی تن به زیر بار
شعر نو درباره گردو
به هم بزن شکر و آب و آبلیمو را
بیا به رقص در آر آن همه النگو را
مگر که وابکنی اشتهای عصر مرا
بیار سفره ی نان و پنیر و گردو را
در این غروب مساعد بیا که گپ بزنیم
بریز در یقه ات عطر ناب لیمو را
کلیپس واکن و هُرّی بریز برشانه
شب مذاب ، طلای سیاه گیسو را
شعر شهریار درباره درخت گردو و چنار
بیا و فرض کن اصلاَ تو برکه ای آرام
بیا و در بغل خود خیال کن قو را
چرا دروغ ؟ پلنگم – گرسنه – ریحانه!
بیا که بو بکشم در تن تو آهو را
شعر شهریار در مورد درخت گردو
در شهری به دنیا آمدم
که بادهایش از سمت شمال می وزید
به این سبب
لبانم خشک و ترک خوردهَ اند
کمی ببوس مرا
در شهری که به دنیا آمدم
هیچ درخت گردویی نبود
از اینست که
حسرت خنکای سرزمینی را
همیشه به همراه دارم
کمی نوازش کن مرا
شعر گردو
لالالا قایق و دریا و پارو
یه تخت راحت از چوبای گردو
لالالا فال قهوه توی فنجون
همش می پرسم از برگشتن اون
شعر گردوی دانش
غبار آلود و خسته از راه دراز خویش
تابستان پیر چون فراز آمد
در سایه گاه دیوار به سنگینی یله داد
و کودکان شادی کنان گرد بر گردش ایستادند
تا به رسم دیرین خورجین کهنه را گره بگشاید
و جیب دامن ایشان را همه از گوجه سبز و سیب سرخ و گردوی تازه
بیا کند.
شعر گردو و چنار شهریار
دریغا دره سر سبز و گردوی پیر،
و سرود سر خوش رود
به هنگا می که ده
در دو جانب آب خنیاگر
به خواب شبانه فرو می شد
و خواهش گرم تن ها
گوش ها
را به صدا های درون هر کلبه
نا محرم می کرد
شعر کودکانه گردو
بر سطح آب حباب ساخت اندازه ی گردو
یک جفت دست کوچک نازک از روی طاقچه برداشت
سنگ و تیر کمان را کش را عقب کشید
محکم نشانه رفت از پشت شیشه های کدر
ابر تیره را
شعر در مورد گردو
بیشتر بخوانید :